شهدا سال ۶۷ -وصیتنامه شهید علی اکبر خازن
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۷ » شهيد علي اکبر خازن »
بسمالله الرحمن الرحیم ربنا افرغ علینا صبراً و توفنا المسلمین. پروردگارا قلب مرا از بردباری سرشار فرما و ما را مسلمان بمیران. اشهد ان لاالهالاالله و اشهد ان محمداً عبده و رسوله اللهم صل علی محمد و آلمحمد. در این لحظات حساس زندگانی، تصمیم گرفتم با چشمی باز و قلبی مملو از عشق به الله، با سلامی آهنین، تکیه به الله و مکتب حضرت محمد (ص) و راه سید شهدا (ع) و با آگاهی و بینش درراه حقتعالی، راهی که حضرت سیدالشهدا...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۷ » شهيد علي اکبر خازن »
بسمالله الرحمن الرحیم ربنا افرغ علینا صبراً و توفنا المسلمین. پروردگارا قلب مرا از بردباری سرشار فرما و ما را مسلمان بمیران. اشهد ان لاالهالاالله و اشهد ان محمداً عبده و رسوله اللهم صل علی محمد و آلمحمد. در این لحظات حساس زندگانی، تصمیم گرفتم با چشمی باز و قلبی مملو از عشق به الله، با سلامی آهنین، تکیه به الله و مکتب حضرت محمد (ص) و راه سید شهدا (ع) و با آگاهی و بینش درراه حقتعالی، راهی که حضرت سیدالشهدا...
شهدا سال ۶۷ -زندگینامه شهید ناصر صابر
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۷ »
وقتی قلمِ قلبم را به دست گرفتم تا بهترین کلمات را در رسای عزیزترین نعمت الهی که خداوند جل و اعلی نصیبم کرده بود، کنار هم بگذارم، سنگینی خاصی بر شانهام حس کردم. باید برای پدری بنویسم که حتی خودم او را نشناختم، پس تو ای پدر! پس تو ای شهید! قلم خشکشده و قلب مردهام را یاری نما تا بتوانم لحظهها و ذرهایی از زندگی پربرکتت را برای مشتاقان شهادت و شهامت بنگارم. کوچههای باصفا و زیبای...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۷ »
وقتی قلمِ قلبم را به دست گرفتم تا بهترین کلمات را در رسای عزیزترین نعمت الهی که خداوند جل و اعلی نصیبم کرده بود، کنار هم بگذارم، سنگینی خاصی بر شانهام حس کردم. باید برای پدری بنویسم که حتی خودم او را نشناختم، پس تو ای پدر! پس تو ای شهید! قلم خشکشده و قلب مردهام را یاری نما تا بتوانم لحظهها و ذرهایی از زندگی پربرکتت را برای مشتاقان شهادت و شهامت بنگارم. کوچههای باصفا و زیبای...
شهدا سال 60 -زندگینامه شهید خلیل پاک نیت
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۰ »
آنان که آواز عشق میسرودند و لبهایشان متبرک به نام معشوق بود، در وادی ایثار جز رخ او ندیدند و جز بر در آستانش حلقه وصل نکوفتند و چه زیبا به بارگاهش راه یافتند و برخوان نعمتاش نشستند. خلیل پاکنیت فرزند محمد علی، در بیستم اسفندماه سال 1324 در یکی از خانههای گلین روستای دهچاه از توابع شهرستان نیریز متولد شد. خانواده متدین و مسلمان پاکنیت، جان و دلش را با معارف انسانساز اسلام و محبت اهلبیت(ع) آشنا نمودند...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۰ »
آنان که آواز عشق میسرودند و لبهایشان متبرک به نام معشوق بود، در وادی ایثار جز رخ او ندیدند و جز بر در آستانش حلقه وصل نکوفتند و چه زیبا به بارگاهش راه یافتند و برخوان نعمتاش نشستند. خلیل پاکنیت فرزند محمد علی، در بیستم اسفندماه سال 1324 در یکی از خانههای گلین روستای دهچاه از توابع شهرستان نیریز متولد شد. خانواده متدین و مسلمان پاکنیت، جان و دلش را با معارف انسانساز اسلام و محبت اهلبیت(ع) آشنا نمودند...
شهدا سال 63 -زندگینامه شهید احمد علی رنجبر
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۳ »
در این دنیا نگنجیدند و رفتند به روی مرگ خندیدند و رفتند آری! کبوتران شهر ما، دنیای خاکی را کوچک دیدند و برای پرواز در بیکرانه آسمانها، بال در بال ملائک انداختند و با عشق لیلی، مجنونصفت به هجرت سر نهادند. احمد که در اولین روز شهریورماه سال ۱۳۴۰ در روستای چشمه شیرین بشنه، یکی از روستاهای دورافتاده شهرستان نیریز و در میان خانوادهای...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۳ »
در این دنیا نگنجیدند و رفتند به روی مرگ خندیدند و رفتند آری! کبوتران شهر ما، دنیای خاکی را کوچک دیدند و برای پرواز در بیکرانه آسمانها، بال در بال ملائک انداختند و با عشق لیلی، مجنونصفت به هجرت سر نهادند. احمد که در اولین روز شهریورماه سال ۱۳۴۰ در روستای چشمه شیرین بشنه، یکی از روستاهای دورافتاده شهرستان نیریز و در میان خانوادهای...
شهدا سال ۶۷ -زندگینامه شهید حیدر دوستی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۷ »
حیدر، بهمنماه سال ۱۳۴۶ وقتی به دنیای خاکی پا نهاد، با گریههای خود شادمانی و لبخند را بر لبهای خانواده نشاند و روزی که با لبخند زیبا بر روی لبش از خانواده جدا میشد، همه آنها در فراقش گریستند. خانواده متدین او در روستای مشکان با تلاش فراوان به تربیت وی همت گماشتند و برای آموختن فنون زندگی او را راهی دبستان شهید آیت (ششم بهمن) کردند. حیدر، پس از چهار سال درس خواندن تحصیل را رها کرد...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۷ »
حیدر، بهمنماه سال ۱۳۴۶ وقتی به دنیای خاکی پا نهاد، با گریههای خود شادمانی و لبخند را بر لبهای خانواده نشاند و روزی که با لبخند زیبا بر روی لبش از خانواده جدا میشد، همه آنها در فراقش گریستند. خانواده متدین او در روستای مشکان با تلاش فراوان به تربیت وی همت گماشتند و برای آموختن فنون زندگی او را راهی دبستان شهید آیت (ششم بهمن) کردند. حیدر، پس از چهار سال درس خواندن تحصیل را رها کرد...
شهدا سال 64 -زندگینامه شهید علیجان شیخعلی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۴ » شهيد عليجان شيخعلي »
بیا عاشقی را رعایت کنیم ز یاران عاشق حکایت کنیم وه که چه پرفروغ و افتخار آفرین است؛ حماسه ستارههای زیبایی که به امر خورشیدشان جهت اعتلای کلمه توحید، در سرزمین خونرنگ ایران به خون نشستند تا فجر طلوع کند و چه زیباست طلوع فجر در غروب خون گرفته این ستارگان. از میان ستارگان درخشان آسمان سرزمین ولایتمدار ایران اسلامی میتوان به سرباز فداکار، شهید علیجان شیخعلی که اول خرداد ماه 1345 در خانوادهای با ایمان و زحمتکش از...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۴ » شهيد عليجان شيخعلي »
بیا عاشقی را رعایت کنیم ز یاران عاشق حکایت کنیم وه که چه پرفروغ و افتخار آفرین است؛ حماسه ستارههای زیبایی که به امر خورشیدشان جهت اعتلای کلمه توحید، در سرزمین خونرنگ ایران به خون نشستند تا فجر طلوع کند و چه زیباست طلوع فجر در غروب خون گرفته این ستارگان. از میان ستارگان درخشان آسمان سرزمین ولایتمدار ایران اسلامی میتوان به سرباز فداکار، شهید علیجان شیخعلی که اول خرداد ماه 1345 در خانوادهای با ایمان و زحمتکش از...
شهدا سال 64 -زندگینامه مفقودالاثر قربان محمدی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۴ » مفقودالاثر قربان محمدي »
قربان، شوریده سری بود که زندگی در همسایگی خدا را در سنگرهای نور برگزیده بود. او در تاریخ ۱۳۴۶/۸/۱ در روستای خواجه جمالی از توابع بخش آباده نیریز، در خانوادهای مذهبی، دیده به جهان گشود. آداب و سنن اسلامی را در کنار خانواده به نیکی آموخت و در سن ۷ سالگی به سنگر مدرسه پا نهاد. تحصیلات ابتدایی را در مدرسه وقار روستا به پایان رسانید. سپس به علت مشکلات، از ادامه تحصیل منصرف شد و به کار...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۴ » مفقودالاثر قربان محمدي »
قربان، شوریده سری بود که زندگی در همسایگی خدا را در سنگرهای نور برگزیده بود. او در تاریخ ۱۳۴۶/۸/۱ در روستای خواجه جمالی از توابع بخش آباده نیریز، در خانوادهای مذهبی، دیده به جهان گشود. آداب و سنن اسلامی را در کنار خانواده به نیکی آموخت و در سن ۷ سالگی به سنگر مدرسه پا نهاد. تحصیلات ابتدایی را در مدرسه وقار روستا به پایان رسانید. سپس به علت مشکلات، از ادامه تحصیل منصرف شد و به کار...
شهدا سال 62 -زندگینامه شهید محمد باذل
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۲ » شهيد محمد باذل »
از نسل نینواییان بود و شهادت را حلقه وصل با معشوق میدانست. تربت پاک کربلا را مهر نماز خود قرار داده بود و آرزو داشت روزی در کنار سفره سالار شهیدان بنشیند و محضر اصحاب وفادار او را درک کند. سال ۱۳۲۰ در روستای مشکان از توابع نی ریز، دیده به جهان گشود. خانواده مذهبی و متدین باذل، کودک نورسیده را زیر پروبال خود گرفتند و با مهر و محبت فراوان پرورش دادند. ششساله که شد به مدرسه رفت...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۲ » شهيد محمد باذل »
از نسل نینواییان بود و شهادت را حلقه وصل با معشوق میدانست. تربت پاک کربلا را مهر نماز خود قرار داده بود و آرزو داشت روزی در کنار سفره سالار شهیدان بنشیند و محضر اصحاب وفادار او را درک کند. سال ۱۳۲۰ در روستای مشکان از توابع نی ریز، دیده به جهان گشود. خانواده مذهبی و متدین باذل، کودک نورسیده را زیر پروبال خود گرفتند و با مهر و محبت فراوان پرورش دادند. ششساله که شد به مدرسه رفت...
شهدا سال 61 -زندگینامه شهید بیگ میرزا فریدونی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد بيگ ميرزا فريدوني »
بیگمیرزا فریدونی، ۱۳۴۴/۸/۹ در روستای رودخور در یک خانواده مذهبی و عشایری به دنیا آمد. دوران کودکی را بازندگی عشایری و تحت مراقبت و سرپرستی پدر، که فردی مؤمن و باخدا بود، پشت سر گذاشت. هفتساله بود که برای تحصیل به دبستان عشایر لبو محمدی رودخور رفت. با موفقیت دوره ابتدایی را به پایان رساند و به دلیل بعد مسافت محل زندگی تا مدرسه، نتوانست به تحصیلات خود ادامه دهد. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، به همت دولتمردان مسلمان،...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد بيگ ميرزا فريدوني »
بیگمیرزا فریدونی، ۱۳۴۴/۸/۹ در روستای رودخور در یک خانواده مذهبی و عشایری به دنیا آمد. دوران کودکی را بازندگی عشایری و تحت مراقبت و سرپرستی پدر، که فردی مؤمن و باخدا بود، پشت سر گذاشت. هفتساله بود که برای تحصیل به دبستان عشایر لبو محمدی رودخور رفت. با موفقیت دوره ابتدایی را به پایان رساند و به دلیل بعد مسافت محل زندگی تا مدرسه، نتوانست به تحصیلات خود ادامه دهد. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، به همت دولتمردان مسلمان،...
شهدا سال 59 -زندگینامه مفقودالاثر اصغر قادرپناه
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۵۹ »
قلم را آن زبان نبود که سر عشق گوید باز؛ آری! آنانکه درس عشق را در مکتب حسین(ع) آموختند، از کوچههای تاریک گمنامی گذشتند و به سرزمین نور و روشنایی رسیدند. مفقودالاثر یا بهتر است بگوییم جاویدالاثر، اصغر قادرپناه؛ 1/6/1336 در شهرستان نیریز در خانوادهای متدین و مذهبی چشم به جهان گشود. محیط مذهبی خانواده، از همان کودکی او را در دین و دینمداری، معتقد و مقید پرورش داد. پس از پشت سر گذاشتن دوران کودکی، دوره دبستان...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۵۹ »
قلم را آن زبان نبود که سر عشق گوید باز؛ آری! آنانکه درس عشق را در مکتب حسین(ع) آموختند، از کوچههای تاریک گمنامی گذشتند و به سرزمین نور و روشنایی رسیدند. مفقودالاثر یا بهتر است بگوییم جاویدالاثر، اصغر قادرپناه؛ 1/6/1336 در شهرستان نیریز در خانوادهای متدین و مذهبی چشم به جهان گشود. محیط مذهبی خانواده، از همان کودکی او را در دین و دینمداری، معتقد و مقید پرورش داد. پس از پشت سر گذاشتن دوران کودکی، دوره دبستان...